اشعار حامد طونی

  • متولد:

ای رود! عجب طبع روانی داری / حامد طونی

بی‌رنگ از آسمان نشانی داری
بی‌واژه برای خود زبانی داری
حيرت‌زده غرق می‌شوم در شعرت
ای رود! عجب طبع روانی داری

آن تجربۀ بکر، تکانم می‌داد
هر لحظه طراوتی به جانم می‌داد
دیدم که درخت با هزاران انگشت
این‌سو آن‌سو، تو را نشانم می‌داد

يك گوشۀ شهر، بی‌ترنّم شده‌ام
زندانی های و هوی مردم شده‌ام
گلدستۀ مسجدی غریبم که دریغ
چندی‌ست میان برج‌ها گم شده‌ام

عارف بود و رسالۀ توحیدش
واعظ بود و بشارت و تهدیدش
از گمشدۀ خویش _خدا_ می‌گفتند
آنی که شهید آشکارا دیدش

بی‌خواب پی هم‌نفسی می‌گردد
بی‌تاب پی دادرسی می‌گردد
انگار که هر شب آسمان، ماه به دست
تا صبح به دنبال کسی می‌گردد

112 1 5

این رود رها نمی‌کند راهش‌ را / حامد طونی

دیوار مشو مسیر دل‌خواهش ‌را
جریان زلال ناخودآگاهش ‌‌را


در هر قدمی سنگ بروید هم‌ باز
این رود رها نمی‌کند راهش‌ را

167 0 5